-
دل نوشته
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 09:24
گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی… اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته ها بنویسد خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده… تنها کوله باری از خاطرات را به دوش می کشم جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟ نه … از من نخواه...
-
میلاد عشق
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 12:46
چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شد زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد ، روزها گذشت و چهره زیبایت در آسمان دلم آفتابی شد دریای زندگی به داشتن مرواریدی مثل تو می نازد ، همه زیبایی های دنیا با آمدن تو می آید و اینگونه زندگی با تو زیبا میشود ، اینگونه چشمانم با دیدن یکی مثل تو عاشق میشود و امروز روز میلاد دوباره...
-
دلم دیوانه ی توست
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 12:45
در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟ نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است خیالی نیست ، من...
-
حالا ببین
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 12:17
ای حرارت بخش این قلب تهی سردی جان مرا نظاره کن نامه های خسته ام را پس بده یا که بنشین و به خلوت پاره کن آسمان بخت من خالی تر است چشم خود را در شبم ستاره کن تو برای لحظه ی سخت وداع با نگاه خود به من اشاره کن می روم پاییز را باور کنم دور از چشم حسودان زمین یار با دستان رنگین غروب چشم بر هم می نهم ، حالا ببین ! ... در...
-
تقدیمی
جمعه 30 دیماه سال 1390 07:58
غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک اون صـدای مهـربون ،...
-
رویای خیس
جمعه 30 دیماه سال 1390 07:53
تو با منی و من تنها هستم ، در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم، تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد توهمسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد. تو مال منی و من مال تو نیستم، باران منی و من کویری بیش نیستم، انگار نه انگار بامنی ،نشسته ای برای خودت حرف از عشق میزنی! همیشه به یاد توام و در حسرت...
-
عشق,پاییز طلایی من
جمعه 30 دیماه سال 1390 07:51
یک لحظه خودم را در کوچه ای پاییز زده دیدم یک عمر عاشق پاییز شدم فصل طلایی من ، زیباترین فصل سال در برابر چشمهای من در این کوچه باغ پاییزی ،اگر بی احساس هم باشی ، این فصل رویایی تو را به اوج احساس خواهد برد حالا من هستم و قلب پر احساسم و یک دنیا برگهای طلایی از آسمان می بارد برگ ، بر روی زمین ریخته یک دریای برگ دنیا...
-
به نام عشق
جمعه 30 دیماه سال 1390 07:47
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای صدای آهنگ عشق برایم غم انگیز است ، اما همیشه آن را گوش میکنم گاهی شنیدن حرفهایت برایم تلخ است...
-
هر چه باشی دوست دارم
شنبه 5 آذرماه سال 1390 13:52
من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار...
-
دلتنگی بی پایان
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 11:21
همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ، تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ، تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند! ببین خورشید را ،در حال غروب است...
-
در پناه آغوشت
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 11:19
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب...
-
دوباره دلم گرفته
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 11:16
دوباره آسمان این دل ابری شده . دوباره این چشمهای خسته بارانی شده . دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم. میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند. در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا . دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند. خیلی دلم...
-
دل بسته ام
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 11:14
دلم را به فرداهای با تو بودن بسته ام ، دلم را به آن روزهایی که با تو به مرز خوشبختی ها میرسم امیدوارم کرده ام. این دل که به تو بسته است را نشکن ، و دلی که امیدوارم به فرداها است را ناامید نکن. با تو بودن را میخواهم برای زندگی ، در کنار تو بودن را میخواهم برای آرامش اما زندگی بدون تو را نمیخواهم ،حتی با تمام زیبایی...
-
تویی همه زندگی ام
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 14:01
با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم، آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد و خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد با...
-
عشق بی وفای من
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:57
دلم گرفته بود ، آن لحظه دلم هوای آغوشش کرده بود تنها اشک بود که میریخت از گونه هایم ، در آن لحظه تنها او را میخواستم در کنارم محکم مرا در آغوش خودش گرفت ، اشکهایم را از گونه هایم پاک کرد و در گوشم گفت : دیوانه من که اینک در کنارتم میگفت تا آخرش باتوام ، عزیزم آرام باش ، من در کنارتم این را گفت و کمی آرام شدم ، اشک از...
-
همیشه در قلبمی
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:55
با تو دیگر عشق قصه نیست ، لحظه هایم مثل گذشته سرد نیست با تو زندگی ام زیر و رو شد ، حال من از این رو به آن رو شد با تو گذشتم از پلهای تنهایی ، رسیدم به اوج آسمان آبی عطر تو میدهد به من نفس ، با تو رها شدم از آن قفس آمدی و گرفتی دستهایم را ، باور ندارم با تو بودن را میدهد به من هوای عشق نفسهایت ،میدهد به من شوق زندگی...
-
روشنایی نزدیک است
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:51
راهی که باید برویم را رفتیم ، اشکهایی که باید از غم دلتنگی و دوری میریختیم ، را ریختیم ، سختی هایی که باید در لحظه های عاشقی میکشیدیم ، را کشیدیم ، هنوز هم راه نفسگیری تا پایان مانده است. هر چه بود از تاریکی گذشتیم ، عاشق ماندیم و عاشقانه به پای هم نشستیم. روشنایی نزدیک است عزیزم ، آن کلبه دور خانه عشق است . همین که...
-
نیاز من
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 11:50
در این حال و هوایی که بی تو هستم ، تنها هستم ، چشمهایم بهانه میگیرد و شانه هایم به تکیه گاه نیاز دارد. این چشمهای بهانه گیرم ، بهانه دیدن تو را میگیرند ، این شانه های خسته به انتظار تو نشسته اند. دستهای پر از نیازم به دستهای مهربان تو نیاز دارند. من که به قلب تو پناه آورده ام ، مرا بی سرپناه نکن ، شانه هایم به تیکه...
-
دفتر دل
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 11:49
من هستم و تنهایی ، تنهایی هست و یک دفتر خالی. دفتری پر از برگهای سفید ، دلی پر از غم و نا امید. دلی پر از حرفهای ناگفته ، تا سحر چند ساعتی مانده. نور مهتاب بر روی دفتر خالی ، قلبم سرشار از غم و دلتنگی. چند لحظه می اندیشم که چه بنویسم ، حرفی ندارم برای گفتن پس از یک عشق خیالی مینویسم. تازه از تنهایی رها شده ام ، با قلم...
-
دوباره عشق
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 08:42
دو جاده، جاده های فرعی، جاده های تنها، بی کس، بی نفس . تقاطع عاشقانه، جاده اصلی، دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، قصه از نو و دوباره عشق. دوباره یک نگاه، یک دیدار و دوباره لحظه های عاشقی. دوباره اشک، دوباره غم و غصه، و یک راه نفس گیر. دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، دوباره عشق، دوباره پرواز، پرواز به دشت شقایق های...
-
دفتر غمهایم
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 12:19
هیچگاه لحظه جداییمان را حتی در خواب نیز ندیدم. زندگی را بدون تو یک کابوس میدیدم ، آنقدر تو را دوست میداشتم که قلبم هیچ احساسی به جز تو نسبت به هیچکس و هیچ چیز نداشت. دنیا را با تو زیبا میدیدم و هر شب اگر از دلتنگی خوابی به این چشمهای خسته و گریانم می آمد ، به شوق دیدار با تو به خواب میرفتم. تو رفتی ، اما عشق در قلب من...
-
شهر نگاهت
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 12:16
اگر شهر نگاهت فرصتی داشت برای دیدن ، اگر قلب تو جایی داشت برای همیشه ماندن، عاشق آن نگاه پاکت میشدم و تا ابد در قلب مهربانت گرفتار میشدم. اگر مرا میدیدی ، به حرفهایم نمیخندیدی ، در دلم مانده است رازی که تنها با پرواز به آن میرسیدی! تو در همان بام بنشین و آواز بخوان ، من به سوی تو می آیم ، تو از عشق دلهره ای نداشته باش...
-
دوستت دارم
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 13:06
به پاکی چشمانت قسم دوستت دارم. به خدا خیلی دوستت دارم . تو همه وجود من ، زندگی ام و تمام هستی منی آری تو دنیای منی. با تو این زندگی برایم زیباست و لحظه های با تو بودن برایم شیرین است. با تو می توانم با افتخار به قله خوشبختی برسم و نام مقدس تو را فریاد بزنم. تو همان خوشبختی منی ، همانی که برای رسیدن به آن از همه چیز و...
-
لحظه های بارانی
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 13:05
آن دم که باران می بارید و قطره های آن بر روی گونه ام مینشست تو را یافتم. تو همان قطره بارانی بودی که بر روی چشمانم نشستی ، قطره ای پر از محبت و عشق. آن لحظه احساس کردم آن قطره ، قطره اشکم است که از چشمانم سرازیر شده . اما آن یک قطره باران بود ، قطره بارانی که مرا عاشق کرد. از آن لحظه هر زمان باران می بارید به زیر...
-
ارزش عشق
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 09:39
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی. چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور. چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی. صدای فریادم را...
-
غرور عشق
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 12:49
دفتری پاره پاره از متنهای من ، دلی شکسته از حرفهای من . صدایت پر شده در گوش من که میگفتی : تو مغروری، دل بکن از دنیای من. میگفت که تو را همه میخواهند ، تو مال همه هستی جز من ! میگفت همه ی متنهایت را پاره کردم ، در آتش قلبم ریختم و سوزاندم . میگفت که دیگر شنیدن صدایت برایم هیچ آرامشی ندارد ، احساساتت برای همه زیباست ،...
-
احساسی جاودانه
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 12:46
ای عشق جاودانه ام ، تویی تنها بهانه برای زنده ماندنم تویی یک شعر تازه ، از یک کتاب عاشقانه ، زیباترین شعر ، قشنگترین کلام پس میخوانم تو را برای تو ، برای تو که برایم بهترینی عزیزم ای شعر عاشقانه ام ، تویی تنها کلام صادقانه که از تو میخوانم با شور و شوقی عاشقانه! چقدر این زندگی با تو زیبا شده ، عشق با تو بی همتا شده ....
-
قصه عشق
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 10:52
با تو ، به عشق تو ، یک قصه دیگر ، قصه من و تو. با تو ، در کنار تو ، قصه از نو ، نفسی دیگر. یک نفس تازه از یک دیدار عاشقانه ، از نگاه مهربان تو به چشمهایم. با تو بودن خاطره ایست همیشه ماندگار ، اما بی تو بودن قصه ایست از یک روز تلخ که از ذهن فراموش شده ، اما از دل بیرون نمیرود و اعماق دل را میسوزاند! با تو ، همیشه با...
-
لحظه ی مردنم در آغوشت
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 10:45
لحظه رفتن من از خاطر تنهایی ، لحظه آمدنم به قلب مهربانت بود لحظه آمدنم به قلب مهربانت ، لحظه عاشق شدنم بود عاشق شدم و دل بستم به تو و آغاز کردم یک راه نفسگیر را عهد من این بود که با تو بمانم برای همیشه تو بخواهی یا نخواهی به عشق تو زنده ام تا همیشه کاش در آغوشت به خوابی روم که دیگر هیچگاه از آن خواب بیدار نشوم. لحظه...
-
نمیدانم اما !!!!
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 14:38
نمیدانم ابراز عاشقی غیر از آنکه به کسی که دوستش داری وفادار باشی و صادق، چگونه است اما میدانم که من عاشق ترینم. نمی دانم چگونه باید با آنکه دوستش داری بمانی، بمانی و مجنون هم بمانی، مجنون تر از یک عاشق دیوانه ، اما میدانم که من مجنون ترینم. نمی دانم اشک ریختن از غم دلتنگی و غصه دوری چگونه است و چگونه باید برای آنکه...