ارزش عشق

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی
اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی
گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی
از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی.
چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور.
چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی.
صدای فریادم را همه شنیدند به جز او که باید میشنید.
اشکهایم را همه دیدند و دلهایشان برایم سوخت ، اما تو که چشمهای خیسم را دیدی دلت برای خودت سوخت.
آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم.
گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ، فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است.
حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم .
اما رفتنم محال است ، تو به انتظار ننشین که التماس تو کردن خیال است
عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست.
آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم .
گرچه لایق این عشق نیستی ، اما قلب مجنونم تو را لایق میداند.
گرچه برایت هیچ ارزشی ندارم ، اما عشق برای من با ارزش است.

نظرات 2 + ارسال نظر
عسل پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.asal261.blogfa.com

همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست

چون باده لب تو می نابم آرزوست

ای پرده پرده چشم توام باغ های سبز

در زیر سایه مژه ات خوابم آرزوست

** تقدیم به تو **

پوریا پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام امروز اتفاقی رفتم سایت گوهردشت با وبلاگت آشنا شدم.
این متن دلنوشته خودت بود ؟ بد نبود
ولی باید بدونی که عشق و عقل با هم معنی داره البته بحثش فلسفیه اینجا جاش نیست غیر از این اسمش جنونه که یه جا اشاره کردی.
نوشتن از این قبیل متون خیلی خوبه منظورم دلنوشته است .
اگر مطلب جدید گذاشتی خبرم کن
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد