آرزوهایم را نگیر

آرزوهایم از از من نگیر به امید آنها زنده ام.
امیدم را از من نگیر ای تنها آرزوی من.
بگذار با آرامش زندگی کنم  بدون هیچ درد و غصه ای .
حالا دیگر نه غروری برای شکستن دارم و نه اشکی در چشمانم برای ریختن.
تنها من مانده ام ، یک دل شکسته و دو چشمی که آرزوی دیدن تو را دارند.
آرزوهایم را نگیر ای تو که رهایم کردی و مرا در این دنیای بی محبت تنها گذاشتی .
بگذار با بودن تو در قلبم دیگر هیچ کمبودی از محبت و عشق احساس نکنم.
حالا که غرورم و قلبم را شکستی ، دیگر شیشه عمرم را نشکن.
حالا که مرا با عشق خودت سوزاندی ، خاطرات با هم بودنمان را نسوزان.
بیا و دوباره آن خاطرات شیرین را زنده کن و به من نفسی دوباره بده.
منی که اینک خسته از زندگی ام را امیدوار به فرداهای با تو بودن کن.
تنها با خاطراتت زنده ام ، به عشق آمدنت و حضور دوباره ات در این قلب شکسته ام زنده ام.
اگر هنوز هم نفس می کشم به هوای بودن تو است ای همنفسم.
بگذار باور داشته باشم که هنوز هم عشق در این زمانه وجود دارد ، نگذار دیگر عشق را یک کلمه پوچ و بی هویت بدانم ، نگذار بعد از رفتنت بر نام عشق لعنت بگویم.
هنوز هم عاشقم ، عاشق با تو بودن و به عشق تو زندگی کردن.
آرزوهایم را از من نگیر که همه آرزوهایم تو و آن قلب بی وفایت است.
امیدم را از من نگیر که تنها امیدم بودنت در کنارم است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد